please help me

سلام و مرسي از همه راهنمايي‌هاتون.من نرفتم.اينجام و همين جا هم مي‌مونم و هيچ جايي بجز استراليا را براي مهاجرت قبول نمي‌كنم. اصرار هم نكنيد.

خدا رو شكر كارا خوب پيش ميره.آقاي همسر رسما رفتند دانشگاه و فوق ليسانس را شروع كردند کلاس زبانها داره تند تند پیش میره و با یه برنامه ریزی عالی به تک تک اسکیلهای آیلتس می رسیم.راستي دوست جوونها يه سوال دارم .ببينيد سابقه كار حداقل ۳ سال را آقاي همسر از دو تا شركتي كه تا حالا كار مي‌كردند گرفتند و داديم دارالترجمه.حالا كه آقاي همسر دانشجوي فوق ليسانسه اگر کارش را ول کنه و فقط بره سراغ درسش چي مي‌شه؟برای ویزای تخصص سابقه کار سه سال لازم است یا این شرط هم وجود دارد که سه سال باید دقیقا سه سال قبل از ویزا باشه؟ يكي مي‌گفت اين مي‌شه يه جور كلاه گذاشتن سر دولت استراليا چون ما با ويزاي اقامت دائم و تخصص مي‌ريم بعد اونجا به جاي كار شايد هر دو تامون بريم دنبال درس.اگر كسي مي‌دونه راهنمايي كنه.وكيلمون مي‌گه شما به هر قيمتي شده شركتي كه الان درش هستيد را نگه داريد و از اون موقع كه قرار شد بيايند براي چك محل كار برو اونجا بشين.من مي‌گم آقاي همسر سه سال سابقه كار را دارند و الان هم در ادامه همون رشته و تخصصشون دارند درس مي‌خونن.پس لزومی نداره الان بره سرکار و میتونه بچسبه به درسش.من اشتباه میگم؟دوباره كمك لطفا.

مرسي كه هوامون رو داريد.مرسي برامون دعا مي‌كنيد.مرسي بهمون سر مي‌زنيد.

بازم هوامون رو داشته باشيد.بازم برامون دعا كنيد.بازم بهمون سر بزنيد.

...پی نوشت:یه مترجم فنی خیلی ماهر سراغ ندارید؟خودمون از پس فارسی به انگلیسی اش بر نمی آییم.سه تا پروژه مهندسی مکانیک گرایش حرارت و سیالات مونده روی دستمون.تو رو خدا زودتر کمک.

معجزات اخير

يادم رفت يه مطلب مهم رو براتون بنويسم.اين چند وقته روزگار معجزه براي ما بود.چيزهاي بزرگ و كوچك. از جور شدن ناگهاني پول ثبت نام آقاي همسر در دوره كارشناسي ارشد تا ثبت نام خارج از ظرفيت من در كلاس زباني كه ظرفيتش كامل پر شده بود و هزار تا چيز ديگه كه دهانمون رو باز گذاشت بر كارهاي خدا.بعضي موقعها فكر ميكنم خداجونمون تمام بنده‌ها را بيخيال شده و فقط داره ما دو تا را چهارچشمي نگاه مي‌كنه. قربونش برم الهي كه اينقدر مهربونه.

حالا يه موضوع جالبتر پيش آمده و اون هم اينكه آقاي همسر كه در موسسه ايران كانادا به دوندگي در راه يادگيري زبان مشغول بودند يه روز آمدند منزل و گفتند كه موسسه ميخواهد از طرف نمايندگي‌اش در قبرس يه آزمون زبان برگزار كند كه كساني كه در اين امتحان نمره كامل بياورند بورسيه كامل تحصيلي مي‌گيرند و كساني كه از ۵۰  نمره ۳۰ و بالاتر بياورند بورسيه نصف هزينه تحصيلي شامل حالشان مي‌شود كه البته امكان انتقال اين بورسيه به اقوام درجه اول شخص پذيرفته شده وجود دارد. حالا هي از ما اصرار كه بيا برو امتحان بده و از آقاي همسر انكار كه اگر قبول بشم چي؟ و من هم به خنده گذروندم كه عمرا.اين فقط يه دست گرميه كه با محيط آزمون آشنا بشي و اون طفلك هم مثل هميشه حرف گوش كن و امتحان داد و حالا

ديروز زنگ زدند كه شده‌اي ۳۵ از ۵۰ و ما دوباره دهنمون باز مونده به كار خداجونمون.نميدونم چه كار كنيم.از همه بدتر اينكه گير داده به من كه بيا برو.موسسه هم اينقدر شرايط را راحت نشان مي‌دهد كه آدم فكر ميكنه اونجا الان همه منتظر من ايستادند تازه اونهم به شكل دست به سينه.از اونجايي كه ما تموم فكر و ذكرمون استرالياست ميخوام بدونم كسي از دوستان هست كه بدونه رفتن من به قبرس ميتونه تسهيلي در تسريع روند مهاجرتمون ايجاد كنه؟به نظرتون به تنهاييش مي‌ارزه؟يا ميتونه كمكي براي يادگيري زبانم باشه؟قبرس چه جور جايي است؟ به راهنمايي شما اونهم از نوع في الفورش شديدا نياز دارم.پيشاپيش مرسي

يه كم اصطلاح

سلام.يه سري اصطلاحات به دستم رسيده.گفتم بد نيست با هم در ميان بگذاريمش.البته فايل وردي كه من داشتم عكس داره اما چون حجمش خيلي بالا ميشد عكسها را اينجا نياوردم.بالاخره بايد يه جوري معلوم بشه كه من و آقاي همسر به خصوص ايشان دارند براي زبان خودكشي مي‌كنيم.البته وضع آقاي همسر از اين حرفها و اصطلاحات فجيع‌تره اما اينها هم يه كم از خر خونيهاشونه.برامون دعا كنيد


A piece of cake

معادل فارسی: مثل آب خوردن

- I really prepared for that exam. It should be a piece of cake.

- من واقعاً خودم را برای امتحان آماده کرده ام. باید مثل آب خوردن باشد.

 


Feel like (doing something)

معنی فارسی: خواستن

- I don't want to stay home again tonight, I feel like doing something.

- من نمی‌خوام امشب دوباره خونه بمونم، من می‌خوام یه کاری بکنم.

 


Jump out of the frying pan and into the fire

معادل فارسی: از چاله درآمدن و در چاه افتادن

- I know that you thought this part of the program was difficult, but wait until you sea the next part. You're jumping out of the frying pan and into the fire.

- من می دانم که شما فکر می کنید این بخش از برنامه مشکل بود، اما صبر کنید تا بخش بعدی را ببینید. شما دارید از چاله در می آیید و در چاه می افتید.

 


Lose one's head

معنی: دستپاچه شدن

- When Mel saw a dog in the street right in front of his car, he lost his head and drove into a tree.

- وقـتی مل سگی را در خیابان درست در مقابـل ماشینش دید، دستپاچه شد و بـه یک درخت زد.

 


ادامه نوشته